مروری بر کتاب «بلوچ‌ها از مازندران تا بلوچستان»

نویسنده: دکتر عمر صدر؛ پژوهشگر دانشگاه پیتسبرک پنسوالیا امریکا

 

معرفی کتاب: مهدی٬ محیی‌الدین (۱۳۹۶)٬ بلوچ‌ها از مازندران تا بلوچستان٬ کابل: انتشارات امیری

مقدمه

کتاب بلوچ‌ها از مازندران تا بلوچستان اثر محیی‌الدین مهدی در حقیقت بازگوکننده وضعیت جامعه علمی و تولید علمی در افغانستان است. به ساده‌ترین الفاظ کتاب٬ دارای ارزش علمی نمی‌باشد. دلایل این امر بی‌شمار اند. یک٬ کتاب هیچ حرف تازه در مورد بلوچ‌ها ندارد. آن چیزهای که نویسنده به عنوان یافته‌هایش سرهم نموده است٬ مسایل گهنه‌ی اند که دیگران قبلن در مورد آن نوشته اند. دو٬ بعض از بخش‌ها کتاب سرقت ادبی است. نویسنده بخش‌های را واژه به واژه از منابع دیگر و در مواردی از صفحات انترنتی بدون ذکر منبع نقل‌برداری نموده است. سه٬ نویسنده خود در پیش‌گفتار کتاب بیان می‌دارد٬ «اکثر مباحث حضور انگلیس در بلوچستان را از کتاب پیگولین گرفته‌ام؛ فصول چهار٬ پنج و شش٬ ترجمه آزاد از بخش‌های آن کتاب است.» یعنی حدود ۷۰ درصد کتاب برگرفته و ترجمه از اثر پیگولین است که ۳۲ سال پیش در آکادمی علوم افغانستان ترجمه شده است. چهار٬ کتاب هیچ مروری به ادبیات معاصر در مورد بلوچ‌ها ندارد. بنا نوشته در یک خلا تحقیقی و نادیده گرفتن کارهای متأخر در مورد بلوچ‌ها صورت گرفته است. مساله آخر٬ گستردگی موضوعی مباحث کتاب است که نویسنده می‌خواهد هر آن چه در مورد بلوچ ها را تحلیل نماید. وی در پیش‌گفتار٬ کتاب خویش را چنین توصیف می نماید: «از نگاه مردم‌شناسی و زبان‌شناسی٬ موضوع بلوچ‌ها به عنوان یک واحد قومی٬ در خور تحقیق و مطالعه است. ریشه‌های تباری بلوچ٬ زبان بلوچی٬ سوابق تاریخی و جریان مهاجرت آنان نیز مورد بحث ما بوده است.» یعنی در حقیقت نویسنده می‌خواهد بگوید که کتاب شان یک دایره‌المعارف کامل و شامل در مورد بلوچ‌ها است که آن‌ها را از نگاه مردم‌شناسی٬ زبان‌شناسی٬ تاریخ سیاسی و جامعه‌شناسی بررسی نموده است.

روش‌شناسی و منابع

از آن جای‌که٬ نویسنده٬ از دریچه چندین علم هم‌چون مردم‌شناسی٬ زبان‌شناسی و تاریخ سیاسی به مساله بلوچ‌ها پرداخته است٬ خود را مقید به هیچ روش علمی ندانسته است. او در هیچ جای کتاب بیان نمی‌دارد که از کدام روش علمی استفاده نموده است. همان‌طوری که قبلن گفته شد٬ بسیاری از جا‌ها کتاب سرقت ادبی اند. در بخش اول کتاب٬ تمام تصاویر٬ نقشه‌ها و جدول‌های کتاب منبع و شماره ندارند. وقتی در جا‌های مختلف٬ کتاب به تصاویر و نقشه‌ها ارجاع می‌دهد٬ از آن جای‌که٬ این نقشه‌ها و تصاویر شماره ندارند٬ خواننده نمی‌داند به کدام یک از نقشه‌ها رجوع کند. جدول خان‌های قلات در صفحه ۵۵ کتاب از ویکیپدیا انگلیسی گرفته شده است که از نگاه علمی فاقد اعتبار است. در منبع‌نویسی درون متن از روش واحد پیروی نشده است و این خود باعث پریشانی و پراکندگی در منبع‌نویسی شده است. مثلن در صفحه ۱۲۰ تنها از کتاب تاریخ‌نامه هرات از سیف هروی به سه سبک منبع گذاشته شده است: (الهروی٬ ۶۹۷)٬ (سیفی٬ ص ۷۷۷)٬ (ص٬ ۷۷۸).

کتاب‌شناسی در اخرین بخش اثر٬ نیز اشتباهاتی دارد. نویسنده به شکل کاملن غیر‌معیاری ۵۸ اثر را فهرست نموده است. افزون براین٬ بعض از منابع که در درون متن کتاب از آن‌ها استفاده شده است٬ در کتاب‌شناسی درج نگردیده اند. به طور نمونه شماره هفتم مجله آریانا در متن استفاده شده است٬ اما در کتاب‌شناسی درج نشده است. حتا در تذکر شماره پیوست‌ها اشتباه‌ها فاحش وجود دارد. مثلن پانویس شماره ۱۹ در فصل ششم به پیوست شماره ۱۴ ام رجعت می دهد٬ در حالیکه پیوست شماره ۱۴ هیچ پیوندی با موضوع ندارد. همچنین است پانویس شماره ۲۱.

شماره‌گذاری عنوان‌ها در اکثر بخش‌های کتاب به طور کل درهم و برهم اند. به طور نمونه می‌توان از شماره‌گذاری های در فصل اول نام برد. در املا نام‌ها نیز دقت صورت نگرفته است. مثلن در سرتاسر کتاب خان‌نشین قلات به دو املا متفاوت «قلات» و «کلات» نام برده شده است. هم‌چنین٬ منطقه سرحد در بلوچستان ایران (شامل خاش و زاهدان) را سرهد نوشته است.

مباحث کتاب

فصل اول کتاب که به جغرافیای طبیعی و سیاسی بلوچستان می پردازد٬ دارای هیچ منبعی نیست. بر علاوه٬ مکران را که در بلوچستان پاکستان است٬ در مجموعه بلوچستان‌غربی دسته‌بندی نموده است. فصل دوم کتاب جغرافیای تاریخی نام دارد٬ اما در بیشتر بخش‌های آن نویسنده با رجعت به آثار المداینی٬ بلاذری٬ یاقوت حموی٬ ابن حوقل٬ مقدسی٬ دینوری٬ ابن مسکویه٬ سیف هروی به جستجوی پیشینه اولین زیستگاه‌های بلوچ‌ها می‌پردازد. از مرور بر این منابع تاریخی می‌آید که پیشینه زیست بلوچ‌ها در بلوچستان شرقی ثبت نشده است٬ بلکه اولین یاد و نام از بلوچ‌ها در سرزمین‌های میان کرمان و فارس شده است. به باور نویسنده اولین بار واژه بلوچستان در کتاب آیین اکبری ابوالفضل علامی در ۱۸۶۹ و به دنبال آن در کتاب‌های دره نادره و تاریخ جهان‌گشای نادری ذکر شده است. متاسفانه نویسنده از بسیاری از این منابع به طور گذرا نام می برد و توضیح دیدگاه های شان در مورد بلوچ‌ها نمی‌پردازد. مثلن ابن‌حوقل در کتاب صورت‌الارض به تشریح مفصل کرمان و باشنده‌های آن پرداخته است. بر مبنا نوشته او «بلوث‌ها» در شرق کرمان می‌زیستند و شامل هفت قبیله بودند. به همین ترتیب اصطخری به این باور بود که «کوفص» در کوه‌ها کرمان و «بلوث» در زمین‌های هموار کرمان زیست می‌کردند و هر کدام شان زبان جداگانه خویش را داشتند. بعدن در نوشته‌های بعدی به زبان فارسی-دری مثلن شهنامه فردوسی در تلفظ و شکل نوشتاری این دو واژه تغییر به میان آمد: «کوفص» به «کوچ» مبدل شد و «بلوث» به «بلوچ». متاسفانه نویسنده به هیچ یک از این موارد اشاره ننموده است. آغازین صفحات فصل دوم از ویکیپدیا استفاده شده است که از اعتبار علمی برخوردار نیست و به طور مطلق در استفاده از آن در متون علمی جلوگیری می‌شود.

فصل سوم کتاب به تبار و زبان بلوچ‌ها پرداخته است. با تاسف باید گفت که بخش بزرگ این فصل سرقت ادبی است. مثلا عنوان «بلوچ ها در رساله ی پهلوی» از یک صفحه انترنتی به نام رزبلاک: پاتوق بلوچ واژه به واژه نقل‌برداری شده است.[i]  عنوان دیگر این فصل «بلوچ در شهنامه فردوسی» هم تقربیا عین همان توضیحاتی و شعر‌های را آورده است که در بسیاری از صفحه‌های انترنتی در مورد بلوچ‌ها در شهنامه تذکر رفته است. در ادامه نویسنده تبار و زبان بلوچ‌ها را ایرانی می‌شمارد. او بیان می‌دارد که اولین کاتبان بلوچی در دربار نصیر خان اول٬ خان قلات در اواخر قرن ۱۸ بودند. در مورد گویش‌های زبان بلوچی هم یادداشت‌های کتاب٬ خیلی مختصر و بسیار کلی اند. هیچ معیار علمی برای تقسیم بندی گویش‌ها مطرح نشده است و از هیچ یک از زبان‌شناسانی را در مورد گویش‌های زبان بلوچی کار نموده اند٬ نام برده نشده.

فصل چهارم به مهاجرت بلوچ‌ها به طرف شرق و روند شکل‌گیری قبایل بلوچ تمرکز نموده است. نویسنده هجوم قبایل ترکمن سلجوقی را عامل مهاجرت بلوچ‌ها بر طرف شرق کرمان یعنی بر خراسان و سیستان یاد می‌کند٬ اما او تذکر می‌دهد که نخسین مهاجرت شان در دوره ساسانی‌ها شروع شد. نشانه از حضور بلوچ‌ها تا قرن ۱۳ در بلوچستان کنونی وجود ندارد٬ زیرا در تاریخ نامه هرات از حضور بلوچ‌ها در بلوچستان شرقی تذکر نرفته است. اما کتاب فراتر از این به مساله مهاجرت و جابه‌جایی بلوچ‌ها به طور دقیق و مشرح نمی‌پردازد. این امر به ویژه در مورد بلوچ‌های که در سرزمین‌ها کنونی افغانستان مهاجرت نموده اند٬ بیشتر است. نویسنده به یک توضیح کلی مهاجرت بلوچ‌های افغانستان پرداخته است.

یکی از منابع که در مورد مهاجرت بلوچ‌ها به عنوان سند در مطالعات مردم‌شناسانه به کار برده شده است عبارت از تصنیف‌ها و شعر بلوچ‌ها زیر عنوان دپتار است که دکتر مهدی به طور قطع به آن نپرداخته است. به طور نمونه٬ ایروان اوروال٬ بلوچ‌شناس آلمانی٬ به تحلیل روند مهاجرت بلوچ‌ها با استفاده از همین تصنیف‌ها پرداخته است. به باور او٬ بر مبنی همین تصنیف‌ها بلوچی مهاجرت بلوچ به طرف سیستان و غرب مکران در اواخر قرن ۱۱ و اوایل قرن ۱۲ شروع شد٬ اما تهاجم‌ها متداوم ترک‌ها از آسیای مرکزی٬ حضور بلوچ‌ها در سیستان را کوتاه ساخت. مثلن در این تصنیف‌ها گفته شده است که۲ میرجلال خان٬ یکی از رهبران بلوچ٬ ۴۴ بلوک (قبیله) بلوچ را متحد نمود و آن‌ها از طرف شرق سیستان خارج شدند. عامل این مهاجرت تهاجم چنگیزخان در قرن ۱۳ بود.  بعد از اشغال قریب به صد سال قبایل رند٬ لشاری٬ مزاری٬ دومکی٬ گورگیچ از سیستان بیرون شدند و به بلوچستان کوچیدند.

به همین ترتیب٬ در تاریخ شفاهی بلوچ‌ها جنوب افغانستان کنونی نیز چنین روایت‌های وجود دارد. تاریخ شفاهی قبیله سربندی بیان می‌دارد که این قبیله در زمان تیمورلنگ در قرن ۱۴ از سیستان رانده شده اند٬ اما در زمان میرقمبر توسط نادرافشار دوباره جبراّن به سیستان جای گزین شدند. قبیله نارویی بلوچ‌های افغانستان ادعا می‌کند که آن‌ها در زمان ملک بهرام‌خان کیانی در اواخر قرن ۱۸ به سیستان آمدند. امروزه آن‌ها در منطقه برج‌علم‌خان در شمال نیمروز زیست دارند.  به این اساس٬ نتیجه گیری ایروان اوروال این است که بلوچ‌ها در جنوب افغانستان کنونی در حدود ۲۵۰ سال قبل زیست دارند٬ در حالیکه در غرب افغانستان در حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ سال پیش زندگی دارند. با تاسف کتاب دکتر مهدی هیچ یک از موارد بالا را بحث نکرده است. کمترین حرف در این کتاب در مورد بلوچ‌های افغانستان است.

خواننده دلیل نوشتن دو عنوان یکسان ولی جدا از هم در مورد بلوچ های افغانستان در صفحات ۱۵۵ و ۱۵۹را نمی یابد. منبع مهم این بخش مطالعات مردم‌شناسانه اعظم سیستانی در حدود سی سال پیش است. با در نظر داشت جنگ‌های داخلی سه دهه پسین٬ یافته های آن مطالعات مردم‌شناسی نیازمند بازبینی جدی می باشد. با تاسف که نویسنده از چنین کاری عاجز بوده است. بر علاوه٬ هیچ یک آمارها داده شده در مورد نفوس بلوچ‌ها بَروز نیستند. تقربیا همه آمار‌ها از ۵۰ تا ۷۰ سال پیش اند. مثلا در عنوان تراکم جمعیت بلوچ ها در صفحات ۱۵۵ و ۱۵۶ آمار سال ۱۹۵۱ ذکر گردیده است. همچنین در صفحات ۲۱۱ در مورد نفوس کوچی ها و تجار.

فصل های پنجم٬ ششم٬٬‌ هفتم و هشتم فصل های تاریخ سیاسی اند. فصل پنجم به تاریخ دولت داری قبایل بلوچ در بلوچستان و سند می پردازد. اما متاسفانه باز هم اکثریت این فصل بدون منابع است. جدول نفوس شهرستان های بلوچی پاکستان هم از منبع غیر معتبر ویکیپدیا گرفته شده است٬[ii] اما نویسنده به آن اعتراف نکرده است.

فصل ششم به تشریح گسترش استعمار انگلیس در بلوچستان و معاهدات مختلف انگلیس با خان قلات و همچنین به چگونگی تقسیم بلوچستان به سه بخش٬ بلوچستان انگلیسی٬ مناطق به اجاره گرفته شده توسط انگلیس ها و خان نشین قلات می پردازد. در حالیکه٬ نقشه‌های زیادی در آغاز کتاب کاپی شده اند٬ اما هیچ یک نقشه که گسترش نفوذ و سلطه انگلیس‌ها در این مناطق را نشان دهد٬ آورده نشده است. مهم‌تر از این٬ اکثر گفته های دکتر مهدی در مورد سیاست استعماری انگلیس در مورد سلطنت درانی و بارکزی و خط مشی شان در مورد پنجاب و بلوچستان٬ با یافته‌های جدید پژوهشی در منابع انگلیسی صدق نمی کند. به طور مثال٬ هابکینز در کتاب ساختن افغانستان مدرن بیان می دارد که تز بازی بزرگ در آسیای مرکزی بی اساس است. به مبنا یافته های او٬ خط مشی انگلیس در دریا سند٬ نه توسعه به طرف آسیای مرکزی بلکه بازدارندگی رنجیت سنگه بوده است. هدف اصلی آنها این بود تا سنگه را از توسط به طرف غرب و جنوب رود سند بازدارند.

فصل هفتم بلوچستان غربی٬ پر است از مباحث نامرتبط. مثلن بحث درازی در مورد منازعه ایران٬ انگلیس٬ روس و اُمرا دارنی برسر هرات٬ حمله انگلیس بر کابل و قندهار که ربط آن برای خواننده با بلوچستان غربی درست توضیح داده نشده است.

بعض عناوین کتاب مضحک اند. از آن جمله یکی در همین فصل عنوان «با آن که شاهان صفوی» در صفحه ۲۱۸ می باشد.

فصل هشتم٬ بلوچستان و پشتونستان اکثر مباحث تاریخی تا زمان عبدالرحمن به طور یک‌نواحت از کتاب کاتب گرفته شده است. کثرت عاریت از کاتب به حدی است که حداقل در هر صفحه همین بخش او حضور دارد. در جا‌های هم تمام صفحه به گونه ای مستقیم از کاتب گرفته شده است. خوب‌ترین بخش کتاب بخش آخری همین فصل است که به تحلیل موقوف دولت افغانستان از طریق تحلیل سالنامه‌ها رسمی دولت در مورد بلوچستان می پردازد. برعکس جا‌های دیگر کتاب این بخش بیشتر از حالت توضیحی برآمده٬ نحوه تحلیلی را به خود گرفته است و چیز های جدیدی را برای خواننده بیان می دارد. مهدی چگونگی درج شدن و یا نشدن نام و شعار بلوچستان را در سالنامه ها٬ سخنرانی‌ها و مقاله در هفت دهه را بیان می دارد.

 

[i] هاینه بلوچ. ۱۴۰۳. بلوچ در رساله پهلوی http://patoqbaloch.rzb.ir/post/109

[ii] صفحه ویکیپدیا بلوچستان پاکستان https://en.wikipedia.org/wiki/Balochistan,_Pakistan#Administration

درباره نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *