مروری بر رساله «خیابان؛ اعتراض و قدرت»

نویسنده: دکتر عمر صدر پژوهشگر ارشد در دانشگاه پیتسبرگ، پنسلوانیا

رساله خیابان؛ اعتراض و قدرت نوشته رامین کمانگر و شهیر سیرت در یک برهه بسیار مهم تاریخی نوشته شده است. در برهه که همه ما داریم یا از نگاه اخلاقی یا از نگاه سیاسی و یا از نگاه فکری به یک گروه متحجّر، ارتجاعی و تروریستی تسلیم می شویم. و یا در مواردی می شود گفت بر ما تحمیل می شود. اگر جمله معروف مارکس را که گفته بود «شبح در اروپا در گردش است -شبح کمونیسم»، یک صد و هشتاد سال پس از او در بستر آسیا به طور کل و تمدن ایرانی به صورت مشخص به کار ببریم می توان گفت که شبحی در آسیا و حوزه تمدن ایرانی در گردش است- شبح افراطیت مذهبی. حداقل در دو دهه پسین این شبح هرازگاهی روح ما را دنبال و شکار کرده است.

اگر از نگرش ساختارگرا کنار برویم، یک دلیل مهم ناکارایی حکومت و پا نگرفتن جمهوری و دموکراسی در این افغانستان نبود اعتراض است. اعتراضی که با شهروند آگاه، فعال و برخوردار از فضلیت مدنی پا می گیرد. از این خاطر مهم است که در مورد اعتراض گپ بزنیم. از جانب دیگر کارگزاران جمهوری بی مسما چهارم افغانستان ۱۳۸۴-۱۴۰۰ نیز مدام مردم را به اطاعت بی چون و چرا از قوانین دست ساخته ابر-رییس جمهوری دعوت می کردند. قوانینی که هویت ما را نادیده می گرفت، زبان ما را حذف، نابرابری را ترویج و آزادی ها را سلب می کرد. بنا اعتراض مهم است نه تنها برای این که شهروندان در قبال امور عمومی مسوولانه برخود کنند، بلکه برای این که اطاعت در برابر هر نوع حکومت مهم نیست. آن چنان که رامین کمانگر و شهیر سیرت با نقل قول از کارل پوپر به خوبی بیان کرده است که «چگونه می توان حکومت را تا حدودی، آن چنان تحت فشار قرار داد که کار های خیلی زشت و وخیم انجام ندهد.»

رساله از متشکل از دو مقاله در زمینه اعتراض است. آن چه که این دو مقاله را با هم ربط می دهد تنها عنوان اعتراض نیست بلکه تشابه های دیگری نیز این دو را با هم پیوند می دهند. این شباهت ها امکان ادغام دو مقاله را به دست می دهد. اما در عین حال تضاد های هم در نگرش این دو مقاله وجود دارد. به صورت مثال، در حالیکه هر دو نویسنده از توفکچی برای بررسی نقش فن‌آوری و شبکه ها استفاده می کنند اما آن دو، دو نتیجه متفاوت می گیرند. کمانگر در بخش نخست نگاه بدبینانه در مورد نقش شبکه های اجتماعی در زمینه اعتراض ارایه می کند، سیرت آن را بخش از حوزه عمومی جدیدی می داند.

کمانگر می گوید، «در مواردی که خواسته و یا خواسته های اعتراض چندان اساسی و بنیادی نیست، فعالیت اعتراض در فضای مجازی هم ممکن است به نتیجه برسد. ولی در موارد اساسی و بنیادی که بحث تغییر مناسبات و نابرابری مطرح است که می توان تضاد منافع را به دنبال داشته باشد، تنها فعالیت مجازی راه به جای نخواهد برد. اما سیرت می گوید که در زندگی اجتماعی امروزین دو عنصر فناوری و شهر حوزه عمومی زندگی به گونه جدی تحت تاثیر قرار داده است.

در جا های دیگر نگاه نویسنده ها اگر متضاد نیست، حداقل می توان گفت که متفاوت است. کمانگر با استفاده از نظری بازی ها به سه مرحله آغاز اعتراض و نادیده انگاری از سوی پایگاه قدرت؛ میانه اعتراض و به رسمیت شناختن آن از سوی پایگاه قدرت و بالاخره  اوج اعتراض، طرح و به کرسی نشاندن خواست های اعتراض توسط اعتراض کننده ها تقسیم میکند. در مقابل سیرت آن را به سه مرحله کادربندی؛ سازمان دهی و عمل تقسیم می کند. هر چند مبنا و منبع این تقسیم بندی او واضح نیست.

از جانب دیگر، به باور من، مقاله کمانگر را می توان آزمون نظریه های گوناگون و مفهوم پردازی در موارد مختلف مرتبط به اعتراض و جنبش های اجتماعی دانست اما مقاله سیرت بیشتر به تبیین و در جای های تطبیق نظریه های و دیدگاه دیگران می پردازد. یکی از پرسش های بنیادین که کمانگر کوشیده به آن پاسخ بدهد این است که لازمه یک اعتراض موفق چیست؟ بعد پاسخ او این فرضیه است: «در امر اعتراض باید فهم دقیق از دستگاه دولت داشت و آماده قربانی دادن بود.» یک بخش اعظم مقاله به بسط و اثبات این فرضیه می پردازد. مفهوم بندی کیستی قربانی و قربانی دادن و تفکیک میان قربانی و شهید یک کار بکر است. کمانگر یک برداشت عرفی و غیر دینی از قربانی را ارایه می دهد. او در چارچوب نظری که خود ریخته است از ارا و دیدگاه های اندیشمندان دیگر همچون هادیگر استفاده می کند.

توضیح کمانگر در مورد قربانی دادن مرا به یاد یک گفتگو شخصی من با کاوه جبران انداخت که در آن گفته بودم: «در یک جامعه فروپاشیده امکان کار روشنفکری وجود ندارد زیرا تمام پیش شرط ها و زیر بنا های مورد نیاز کار روشنفکری از بین رفته است. حوزه کار روشنفکری مولود عصر مدرن است که در آن دولت مطلقه به میان أمد و در عین حال فرد خود مختار تعریف گردد. کار روشنفکری در برابر دولت مطلقه به دفاع از فرد، آزادی و برابری پرداخت. حال دو ممیزه ویژگی کار روشنفکری است. یک ایستادن در برابر قدرت و دو کار در حوزه عمومی. این را باید بدانیم که کار در حوزه عمومی نیازمند کنش است. روشنفکر بدون کنشگری تعریف نمی شود. آیا کسی که از فرط ناگزیری منفعل شده و به کنج عزلت گزیده را می توان روشنفکر گفت؟»

کاوه به این باور بود که کار روشنفکری حتا در چنین جامعه فروپاشیده امکان دارد. معیار کار روشنفکری الزاما کنش در حوزه عمومی نیست بلکه از الزامات کار روشنفکری تعهد اخلاقی برای پایبدن بودن در برابر قدرت است. از آن جای که فضا عمومی برای کار روشنفکری وجود ندارد و دولت نیز به سرکوب از آزادی ها می پردازد و در عین حال به قواعد بازی دموکراتیک پایبند نیست بنا روشنفکر کار دیگر نمی تواند مگر اینکه سکوت کند؟ نادیده گرفتن این امر خود یک نوعی از موقف روشنفکرانه است.

به هر حال از ویژگی های خوب است رساله این است که هر دو نویسنده با ورطه گفتمان غالب روشنگری که آغاز تاریخ اعتراض را با عقلانیت گروه می زند شروع نکرده اند. هر دو گمانکر و سیرت اعتراض را یک فضیلت در نهاد انسان و امر طبیعی می پندارند نه یک امر مدرن. کمانگر می گوید «امکان جدایی راه گونه انسانی در تاریخ، در اعتراض انسان، اعتراض غیر قابل اجتناب برای فعلیت یافتن و شکل گیری فردیت اش، نسبت به نیرو های طبیعت و دگرگونی شرایط تدارک دیده طبیعت نهفته است.» به همین ترتیب سیرت با بررسی بعد اسطوره ای می گوید که «تاریخ، زندگی و آغاز زیست اجتماعی انسان با نافرمانی گروه خورده است.»

یادداشت: این نبشته در فروردین/حمل ۱۴۰۰ در مراسم رونمایی رساله در دانشگاه ابن سینا کابل توسط نویسنده ارایه شد.

درباره نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *