روایت‌های طالبان: استفاده و قدرت داستان‌ها در منازعه افغانستان اثر توماس جانسن

Johnson, Thomas H (2017), Taliban Narratives: The Use and Power of Stories in the Afghanistan Conflict, London: Hurst

نویسنده: دکتر عمر صدر

پژوهشگر ارشد، دانشگاه پتسبرگ ایالات متحده امریکا

کتاب روایت‌های طالبان اثر توماس جانسن فرهنگ ارتباطات طالبان و ایالات متحده را با استفاده از تحلیل روایت‌ها٬ پروپاگندا و داستان‌های هر دو طرف بعد از منازعه پسا ۲۰۰۱ را ارزیابی می‌نماید. اثر جانسن٬ روایت محوری طالبان٬ عملیات اطلاعاتی٬ مخاطبان و ابزارهای تبلیغاتی آن‌ها همچون شب‌نامه‌ها٬ صفحات انترنتی٬ روزنامه‌ها٬ مجلات٬ گرافتی/دیوارنگاری٬ شعر و ترانه٬ که او از آن‌ها به عنوان ابزارهای فرهنگی[i] نام می برد را رمززدایی می‌کند. به باور او٬ برعکس نیروهای ائتلاف و ایالات متحده امریکا٬ طالبان در انتخاب موضوعات شان برای مخاطبان خیلی دقیق‌تر عمل نموده اند. مطالب آن‌ها٬ اطلاعاتی را که از نگاه فرهنگی مرتبط  اند دارا بود و به ارزش‌های سنتی و بومی مردم سازگار اند. تبلیغات طالبان به هدف تغییر دیدگاه‌ها و نگرش‌ها مردم بیشتر مخاطبان روستایی را مورد هدف قرار می‌دهند.

کتاب به گونه‌ای فزاینده ای بر فرهنگ به عنوان ابزاری برای تفسیر و رمززادیی داستان‌های طالبان و عملیات اطلاعاتی آن‌ها اتکا نموده است. این امر به آن‌چه که محمد ممدانی در کتاب «مسلمان خوب٬ مسلمان بد»٬ «بحث فرهنگی»[ii] می نامد٬ انجامیده است. بحث فرهنگی به باور ممدانی عبارت از تمایل به تعریف فرهنگ‌ها بر مبنی مؤلفه های ذات‌باورانه به ویژه در پیوند به سیاست است.[iii] به گونه مثال٬ جانسن می گوید٬ «شورش‌گری مولود فرهنگ خودش است٬ و طالبان بخشی از فرهنگ افغان به ویژه پشتون‌ها اند».[iv] با وجود که نویسنده به تعریف فرانتس بوس از فرهنگ اتکا می‌کند٬ اما او به این امر اعتنا ننموده که تعریف بوس از فرهنگ یک تعریف کثرت‌گریانه است. بوس باور داشت که برعکس نژاد٬ فرهنگ شاخصه و ویژگی ثابت و غیر قابل تغییر ندارد. جانسن به طور متداوم به فرهنگ افغانستان را از دریجه پشتون‌والی نگریسته و تنوع ارزش‌ها٬ فرهنگ و خورده فرهنگ‌ها در افغانستان را نادیده گرفته است. او هم‌چنان قبایل پشتون را در کود قبایلی غیرقابل تغییر٬ از قبل تعیین شده و مشخص به نام پشتون‌والی زندانی می‌پندارد. از همین جهت است که بسیاری از اعمال طالبان را که از فرهنگ پشتون‌والی نشات نگرفته اند را به جبر در همان چارچوب ارزیابی نموده است. مثلن٬ مساله تلاشی زنان توسط قوا خارجی را در چارچوب ارزش‌های قبیله‌ای پشتون‌ها ارزیابی نموده است. درحالی‌که٬ کودهای قبیله‌ای پشتون‌ها زن را به عنوان ناموس دیده است٬ اما تبلیغات طالبان این مساله را نه به ارزش‌های قبیله‌ای بل به نظام اسلامی ربط می‌دهند. مثلن از عبارات هم‌چون «بی عفت کردن خواهران مسلمان مان»[v] استفاده نموده اند.

بعد از یک بحثِ خوب نظری در فصل اول٬ کتاب در فصل دوم به تحلیل روایت‌های مرکزی طالبان در عملیات اطلاعاتی شان می‌پردازد. جانسن فرارویت‌های طالبان را به سه دسته فرهنگی٬ سیاسی و مذهبی تقسیم‌بندی نموده است. در دسته مذهبی٬ جانسن پنچ مفهوم چون جهاد٬ اسلام‌گرایی‌٬ شهید٬ شریعت و اسلام را تشخیص می‌دهد. مشکل این دسته‌بندی این است که همه شان از یک دیگر به طور مشخص مجزا نشده اند. توضیح جانسن از هر یک این مفاهیم با هم متداخل اند. به طور مثال٬ او تمایز دقیق میان اسلام و اسلام‌گرایی قایل نمی‌شود. برعکس٬ در هر دو این موارد بیان می‌دارد که طالبان از عبارت «اسلام زیر تهدید» برای بسیج مردمان استفاده می‌کنند. او همچنان طالبان را گروه دیوبندی معطوف به مدل برابرخواهانه سلفی می‌داند. در حالی‌که طالبان را می‌شود گروه افراطی دیوبندی نامید٬ آنها برابرخواهان سلفی نیستند. در دسته فرهنگی٬ جانسن پنچ مفهوم پشتون‌والی٬ غرور و افتخار‌٬ مقاومت و استقلال٬ عدالت و مظلومیت نمایی را تشخیص می‌دهد. به همین ترتیب ملی‌گرایی و حافظه جمعی را در چارچوب مفاهیم سیاسی تشخیص می‌کند. در این جا نیز مفاهیم به طور دقیق از یک دیگر مجزا نشده اند. مثلن ملی‌گرایی پیوند بنیادین با حافظه جمعی دارد.

فصل سوم پنچ گروه از مخاطبان طالبان را تشخیص و هم‌چنین تحلیل خوبی از بستر٬ اهداف٬ موثریت و عدم موثریت پیام‌های طالبان ارایه می دهد. پنچ گروه مخاطبان طالبان٬ به باور جانسن٬ عبارت از مردمان عامه و بی‌طرف٬ ‌طرفداران محلی٬ مردمان محلی مخالف٬‌ کشورهای همسایه و جامعه بین المللی می باشند. فصل چهارم به تشریح خبرنامه‌ها٬‌مجلات و نشریات طالبان و حزب گلبدین می پردازد. او هفت نشریه طالبان٬ شش نشریه حزب گلبدین و شش نشریه دیگر را معرفی می نماید. فصل‌های پنجم٬ ششم و هفتم به ابزارهای ارتباطات و تبلیغات طالبان می‌پردازند. به نظر جانسن شب‌نامه ها ابزار سنتی اند که در تاریخ و فرهنگ افغانستان ریشه دارند. پیوند شب‌نامه ها با جامعه از طریق فرهنگ فلکلور می‌باشد. او شب‌نامه را به عنوان ابزار ارتباطی ساده٬ مقرون به صرفه٬ و آزموده شده در فرآیند زمان می داند.  شب‌نامه نه تنها کاربرد سودمحور از قبیل نظارت اجتماعی٬‌ تهدید٬ ‌تشویق٬‌ و دستوردهی مردم محل را دارد٬ بل ارزش نمادین را نیز دارا می باشد. شب‌نامه نشانه از حضور طالبان در منطقه و نفوذ آن‌ها در میان اجتماع است. در حالی‌که نویسنده تحلیل خوبی از شب‌نامه‌های طالبان از طریق روش تحلیل متن ارایه می‌دهد٬ اما او شب‌نامه را به عنوان کنش فرهنگی فرازمانی و جهانی فرهنگ افغانستان می پندارد. به طور مثال٬ به تمایز در روش کاربرد شب‌نامه توسط مجاهدین در دهه هشتاد و طالبان در مراحل بعد نمی‌پردازد.

به همین ترتیب٬ کتاب جانسن نشان می دهد که چگونه طالبان به گونه موفقانه ابزارهای مدرن فناوری ارتباطات را فراگرفته اند و در عین حال به شکل ماهرانه انترنت٬ صفحات شبکه‌های اجتماعی٬ گرافتی و ابزارهای دیداری و شنیداری را به خدمت خویش گرفته اند تا پیام شان را به مردم عام٬ جامعه جهانی٬ حامیان شان در پاکستان و کشورها عربی برسانند. بروزرسانی مستمر و چند زبانه بودن از خصیصه‌های تبلیغات طالبان بوده است. به باور او٬ طیف پیام‌ها و جهانِ روایت‌های طالبان محدود و فشرده اند٬ اما ابزارهای اطلاعاتی آنها بی‌شمار اند.[vi] جهانِ روایت‌های طالبان را می تواند به دو مورد خلاصه نمود: جهاد علیه کفار و دولت دست‌نشانده آن‌ها و تاسیس شریعت. تحقیق جانسن نشان می‌دهد که فناوری ارتباطات زمینه ارتباط مستقیم با آحاد مردم را بدون واسطه‌ها که ممکن دیدگاه‌های آن‌ها را دستبرد کنند٬ برای گروه ها دهشت افگن فراهم آورده است. این در حقیقت برعکس عملیات اطلاعاتی کشورهای غربی در افغانستان است که جهانِ روایت آن‌ها از موضوعات گوناگون تشکیل شده است. جانسن میان گفتمانهای ادبی در افغانستان و غرب تمایز قایل می شود. در غرب مقاله و یا ناول نقش کلیدی در اذهان عامه دارد٬ اما در افغانستان این نقش را شعر بازی می کند. تحلیل او از نقش شعر در مشروعیت رهبری سیاسی در افغانستان نیز جالب است. در غرب هیچ‌گاه واقع نمی شود که یک رهبر سیاسی از شعر به عنوان ابزاری برای انتقال ایده اش و یا جلب مخاطب و یا ازدیاد مقبولیت و مشروعیت اش استفاده نماید٬ اما در افغانستان موارد وافر از این دست وجود دارد. نداشتن فهم از جامعه و فرهنگ در افغانستان یکی از عامل های اساسی ناتوانی غرب در فهم روش ها و راه های است که طالبان از ابزار های فرهنگی همچون شعر و ترانه به عنوان ارتباطات راهبردی شان استفاده می کنند. او سه موضوع محوری را در شعر طالبان تشخیص می دهد: دفاع وطن در برابر خارجی‌ها٬ دفاع اسلام در برابر صلیبی‌ها و توجه به خواست‌های شخصی هم‌چون احترام و عزت نفس. به همین ترتیب٬ نویسنده تحلیل خوبی در مورد خط مشی طالبان در مورد موسیقی و تمایز میان موسیقی و ترانه پرداخته است. با توجه به فهم جانسن از جایگاه شعر و ترانه در فرهنگ افغانستان٬ او بیان می‌دارد که طالبان این دو را از جهت تاثیر‌گذاری فرهنگی شان استفاده می‌کنند. برعکس٬ دولت افغانستان و دول غربی به طور کل نه تنها در استفاده از این ابزارهای فرهنگی در عملیات اطلاعاتی شان ناکام بوده اند بلکه غربی‌ها حتا از وجود ترانه‌های طالبان تا دیرزمانی ناآگاه بوده اند.

یکی از ویژگی ها خوبی کتاب تحلیل محتوایی اصول‌نامه‌های طالبان است. او نه تنها تفسیری از هر ماده این اصول نامه فراهم می‌کند بل به تحلیل مقایسه‌ای سه اصول نامه طالبان ۲۰۰۶ ۲۰۰۹٬ و ۲۰۱۰ می پردازد. مهمتر این‌که نویسنده ساختار ولایتی گروه طالبان را بر اساس نشانه‌های که در اصول‌نامه های شان آمده است٬ ترسیم می نماید. از ویژگی های دیگر کتاب این است که تمام گروه‌های تروریستی را همگون قلمداد نمی کند. تحلیل نویسنده از عملیات اطلاعاتی و تبلیغات حزب گلبدین و تفاوت‌های آن‌ها با طالبان نشان دهنده اشراف دانش نویسنده بر گروه‌های تروریستی می‌باشد. در حالی‌که هر دو طالبان و گلبدین از عین ابزارها برای عملیات اطلاعاتی شان استفاده می‌کنند٬ راهبردهای عملیاتی٬ اهداف و روش‌های شان از هم فرق می کند. تبلغات گلبدین نسبت به طالبان بیشتر ماهرانه و با اطلاعات دقیق است.

نتیجه جانسن از شکست امریکا در عملیات اطلاعاتی در برابر طالبان در حقیقت تایید اندیشه‌های جوزف نای٬ اندیشمند روابط بین الملل امریکا است که می گوید قدرت تنها توزیع مادی منابع نیست بل توانایی جلب و جذب و به همکاری واداشتن طرف مقابل نیز است. همان‌طوری‌که نای می گوید که تروریست‌ها به قدرت نرم جهت پیروزی شان نیاز دارند٬ طالبان در جنگ روایت‌ها موفق بوده اند. به باور جانسن تبلیغات امریکا در جنگ افغانستان٬ منفعل٬ مشکل‌زا٬ بدون اطلاعات و از نگاه فرهنگی حساسیت زا و ناتکمیل بوده است. این تبلیغات اکثر مردم عادی را بازتاب نمی‌دهد زیرا که از کمبود آگاهی در مورد فرهنگ٬ جامعه و سیاست افغانستان رنج می برند.[vii] مهم است بدانیم که جانسن اسلام را به یک دین همگون و یک دست تقلیل نمی‌دهد٬ برعکس از دید او طالبان نشانه از آلوده سازی اسلام[viii] است. به این اساس٬ طالبان برای او یک تضاد در درون اسلام است تا یک تضاد میان اسلام و غرب. اما کتاب به این مساله نمی‌پردازد که چگونه غرب و دولت افغانستان باید از یک تفسیر میانه‌رو٬ بومی و پیشرو اسلام به عنوان عملیات اطلاعاتی در برابر روایت‌های طالبان استفاده نماید.

در نتیجه٬ کتاب جانسن٬ اثر با ارزشی است٬ زیرا که دیدگاه‌ها ما را نسبت به عملیات اطلاعاتی طالبان٬ روش برخورد و راهبردهای ارتباطی آن‌ها غنی می سازد. در عین زمان گفته می‌توانیم که اثر یک مطالعه مردم شناسانه خوب از پشتون‌ها است. همان‌طوری‌که گفته شد٬ کتاب در جای‌های زیاد به پشتون‌والی به عنوان یک نشانه برای تحلیل رفتار طالبان رجعت می دهد. اثر از فهرست بزرگ منابع مردم‌شناسانه در مورد قبایل پشتون سود می‌برد. از جمله سی کتاب کلاسیک مردم‌شناسانه و تاریخی٬ حدود نیم شان در مورد پشتون‌ها است. این کتاب برای فهم از منازعه جاری در افغانستان مهم است٬ زیرا یک دید عمیق در مورد فرهنگ استراتژیک و عملیات اطلاعاتی طالبان عرضه می دارد. به طور ضمنی٬‌ خلا های علمی که در آینده باید مورد تحقیق قرار بگیرند٬ را نیز بیان می‌دارد. از جمله میتوان به فرهنگ استراتژیک احمد شاه مسعود که حدود شش سال در برابر طالبان مقاومت نموده را می تواند یاد آور شد.

 

این مرور پیشن از این در مجله زمین نشر شده اما با تعطیل شدن مجله زمین از دسترس بیرون شده است.

نسخه انگلیسی این مرور را می توانید در این جا بخوانید:

https://thestrategybridge.org/the-bridge/2018/5/7/reviewing-taliban-narratives-1

[i] Cultural Artifacts

[ii] Cultural Talk

[iii] Mamdani, Mamood (2002), “Good Muslim, Bad Muslim: A political Perspective on Culture and Terrorism”, American Anthropologist, Vol 104 (3): 766

[iv] صفحه ۱۵

[v] صفحه ۲۹

[vi] صفحه ۱۰۴

[vii] صفحه ۲۲۹

[viii] ‌Bastardization of Islam